جدول جو
جدول جو

معنی دار ملکت - جستجوی لغت در جدول جو

دار ملکت(رِ مُ کَ)
دارملک:
دارای دارملکت او شاه مشرق است
کانواع نعمت از در دارا رسد مرا.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ مُ)
پایتخت. دارالملک. مرکز فرمانروایی:
دار ملک خویش را ضایع چرا باید گذاشت
مر سپاهان را چرا کرده ست بر غزنین گزین.
فرخی.
، سرزمین:
نخستین بار گفتش کزکجایی ؟
بگفت: از دارملک آشنایی.
نظامی.
، کاخ. قصر:
کلید همه دارملک سلاطین
بزیرگلیم گدایی طلب کن.
خاقانی.
رجوع به دارالملک شود
لغت نامه دهخدا
(رِ مَ مَ)
کنایه از دنیاست:
کی باشد و کی تا بروم روز قیامت
زین دار ملامت، بسوی دارسلامت.
(از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(مَ مُ کُهْ)
پادشاهی او بردوام و پاینده باد: آنچه خداوند دام ملکه فرموده عین صوابست. (گلستان). ملک دام ملکه در کشف حقیقت آن استفسار نفرمود. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دار الکتب
تصویر دار الکتب
کتابخانه
فرهنگ لغت هوشیار
بپایاد شاهی او پادشاهی او بردوام و پیوسته باد، (درسایه دولت خداوندی دام ملکه - همگنانرا راضی مگر حسود رالله) (گلستان)
فرهنگ لغت هوشیار
از درخت افتاده و مصدوم
فرهنگ گویش مازندرانی